«کربلا»، عرصه تجلی نور الهی است . «کربلا»، مطاف انبیا و اولیا وفرشتگان و پاکان و نیکان است . «کربلا»، قطعه زمینی است از بهشت رضوان بر آمده . «کربلا»، خاکی است پاک ، نه از این تیره دنیا ، که پیکر نورانی حجت خدا -آن برترین و با وفا ترین- را در بر گرفته . «کربلا»، محل زیارت مولایمان بقیة الله الاعظم ارواحنا فداه است ، که با هودج هایی از نور به سوی قبور مطهر شهیدان دشت خون گرفته «طف» می رود وسلام خدا را به آن بزرگواران بی همتا می رساند . ***** تشنگی راه را «آب» با خود آورده ام ،آبی ناب، که هر لحظه همراه دارم در چشمان . هر بار تشنه می شوم و از راه می مانم ، چشمه چشم می جوشد و «آب ناب » اش سیرابم می کند . و می دانم که هر بار این چشمه بخشکد ، چشمه دیگری در«دل» هست ، که از آن خون می جوشد . خون می خورم و خاموش می نشینم ودر خاموشی ام سخن می گویم ، با زبانی گویا تر از زبان بیان . و آنگاه که این چشمه نیز خشکید ، آنگاه که آتش درون، برون را سوخت ، ققنوسی را می بینی که از خاکستر این آتش سر برآورد . آن ققنوس «تو» هستی که امروز این سیاهی ها را می خوانی و به وسیله آن سیاهی دل را به زلال چشمان می شویی،زنگار ها را می زدایی ، و دیدگان را آماده دیدن «مصباح الهدی » می کنی تا در پرتو این نور جهان افروز ، «سفینة النجاة » راببینی ، که در امواج تیره ومتراکم این اقیانوس همیشه متلاطم پیش می آید . می خواهم به بیابانی بروم که تاریخ سراسر رنج وزحمت انسان را در خود جمع دارد . و آن را نه تنها در محتوا ، که در نام خود نیز عرضه دارد: «کربلا». می خواهم زنگار های دل را بشویم ، حجاب های دیده را بردارم ، جان را تطهیر کنم ، ودراین ظلمت آباد یخ زده بی روح – که دنیا نام دارد- از آتش افروخته در این وادی برگیرم و با این آتش ، جان و ایمانم را نوازش دهم . * السلام علیک یا ابا عبد الله الحسین