سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مردی از قبیله خثعم نزد رسول خدا آمد و گفت : «منفورترین کار نزد خداوند چیست ؟».فرمود : «شرک ورزیدن به خداوند» .پرسید : «پس از آن چیست ؟».فرمود : «بُریدن از خویشان» .پرسید : «پس از آن چیست ؟».فرمود : «امر به منکر و نهی از معروف» . [.عبداللّه بن محمّد ـ به نقل از امام صادق علیه السلام ـ]
آیین جوانمردان
RSS
|
خانه
|
ارتباط با من
|
درباره من
|
پارسی بلاگ
»»
حسین
عنوان
:
گزیده ای از سیره های عملی شهید محمد حسین فهمیده
موضوعات مقالات
:
درباره خرمشهر
خوش اخلاق
شهید فهمیده بسیار خوش برخورد و خنده رو بود و با همه با چهره ای باز وگشاده برخورد می کرد . خیلی زود با افراد می جوشید وگرم وصمیمی می شد. نسبت به همه به خصوص در برابر بزرگترها مودب بود واحترام می گذاشت.
شاگرد علی (ع)
اسیر عراقی دراز کشیده بود . حسین اورکت خود را از تن در آورد و زیر سر سرباز عراقی قرار داد.
شیفته علم و شاگرد نمونه
به مدرسه ودرس خواندن علاقه وافری داشت و غیرازکتب درسی کتب دیگری را نیز مطالعه میکرد . سطح هوش او بسیار خوب بود و معمولا در کلاس درس را یاد می گرفت و همیشه شاگرد اول تا سوم بود.
حماسه ها ودلیری های نظامی
1) شنیده بود که عراقی ها دارند از طرف پل نو می آیند. رفت و با اصرار دو تا نارنجک گرفت و به سرعت به سمت آنها حرکت کرد . حسین با دیدن عراقی ها فورا روی زمین دراز کشید. انها در حالی که با مسلسل داشتند به سمت بچه ها شلیک میکردند جلوتر آمدند. حسین ضامن نارنجک رت کشید و آنرا جلوی پای سربازان دشمن انداخت و آنها را به درک واصل کرد . سپس رفت دو تا مسلسل آنها را برداشت و به طرف نیروهای خودی برگشت . قبل از همه فرمانده اش را دید . فرمانده وقتی که حسین را با ان قیافه و اسلحه ها دید از خوشحالی حسین را بغل کرد .
2) عراقی ها رئی یکی از ماشینها یک مسلسل نصب کرده بودند ویک مسلسل چی پشت آن نشسته بود ومدام به سمت بچه ها شلیک میکرد و بچه ها مظلومانه داشتند شهید می شدند . حسین طاقت نیاورد . یکی از شیشه های کوکتل مولوتف را به طرف ماشین پرت کرد . شیشه کوکتل انگار درست افتاد وسط ماشین . ناگهان ماشین با صدای مهیبی آتش گرفت و چند تااز نیروهای دشمن از بین رفتند . بچه ها ازشادی تکبیر می گفتند.
رضای خدا
فرمانده اش ازش پرسید با رضایت پدرو مادرت آمده ای جبهه ؟ گفت : " با رضایت خدا اومدم .خداگفت برو سر مرز کمک به بچه ها . منم اومدم " این حرفو که زد یکدفعه ولوله ای در مسجد جامع به پا شد.شیخ شریف صلوات فرستاد و پیشانی اش را بوسید . فرمانده سپاه خرمشهر هم بغلش کرد . سرش را فشرد به سینه اش و بغض کرده گفت:" بنازم به غیرتت مرد" و دوباره اشک توی جشمانش حلقه زد.
خرمشهر و تانکهای دشمن
خرمشهر در آستانه سقوط بود. از 150 پاسدار خرمشهر فقط بیست نفر مانده بودند . به آنها هم دستور عقب نشینی داده شده بود . ازآن بیست نفر هم تعداد زیادی شهید و زخمی شده بودند . تانکهای دشمن داشتند می امدند که از روی جنازه های شهدا و زخمی ها رد بشوند. حسین با سختی و زحمت زیاد دوستش محمدرضا را که زخمی شده بود به پشت خط رساند و گفت:" نارنجک داری؟" محمد رضا گفت بی فایده است . با نارنجک نمیشه این تانکها را منفجر کرد . تنها راهش اینه که بشه یک دفعه هفت – هشت تا نارنجک را با هم منفجر کرد . این هم که غیر ممکنه . حسین گفت :" یعنی اگر پشت سر هم بندازمشون باز هم تاثیر نداره؟" محمد رضا گفت فکر نمی کنم یکی یکی قدرتشون کمه . ناگهان فکری به ذهن حسین رسید . بعد رو به محمدرضا گفت :" سلام مرا به پدر ومادرم برسان وبگو حلالم کنند."
حسین نارنجک ها را ردیف به کمرش بست و خداحافظی کرد و به سمت 5 تانک عراقی که در حال پیشروی بودند دوید که ناگهان تیری به پایش خورد و زخمی شد. اما سریع خود را به تانک پیشرو رسانید و روی زمین در مقابل تانک دراز کشید . تسمه های تانک به روی کمرش رسید ودر یک چشم به هم زدن با خرد شدن استخوانهایش ناگهان انفجاری عظیم رخ داد و تانک با حدود 30 خدمه اش منفجر و حسین نیز تکه تکه شد.
با انفجار تانک دشمن گمان میکند حمله ای صورت گرفته و روحیه خود را می بازد وبا سرعت هر چه تمامتر تانکها را رها کرده و شروع به فرار می کند . در نتیجه حاقه محاصره شکسته شده و پس از مدتی نیروهای کمکی هم سر می رسند وبا این حرکت دشمن امیدش را برای تصرف آبادان به گور میبرد . جالب اینکه خبرشهادت و ایثار حسین در مدارس باعث شد تا دانش آموزان زیادی خودرا به جبهه برسانند.
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » آیین 5 ( شنبه 87/8/25 :: ساعت 7:4 عصر )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ
احسان شواهنه
عمر الهیمونی
کلیات تاریخچه فلسطین
مردم غزه
هفتاد و دو گل صحرای کربلا
مهدی
گریه بر حسین علیه السلام
دانلود چند کتاب مفید مذهبی
حضرت فاطمه
روز عاشورا
الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایه علی بن ابیطالب
کر بلا
زندگینامه دکتر محمود احمدی نژاد
بهشت خدا کجاست...؟؟؟
فاطمه، بهشت پیامبر
[همه عناوین(34)]
اوقات شرعی
>>
بازدید امروز:
105
>>
بازدید دیروز:
0
>>
مجموع بازدیدها:
26179
»
درباره من
آیین 5
»
لوگوی وبلاگ
»
لینک دوستان
آیین جوانمردان
exchange55
صدفی برای مروارید
آیین جوانمردان
آیین دانایان
آیین جوانمردان
آیین جوانمردان
آیین جوانمردان
ایین جوانمردان
»
صفحات اختصاصی
»
طراح قالب