به مادرم بگویید آن قدر صبر کند که از صبرش، صبر به تنگ آید. به پدرش وفادارم بگویید که در سوگم شادمانی کند؛ و این را بداند که تا صدامیان بر زمینند، زندگی آرام ننگ است. ثروت ناچیزم را به شکم بادکردگانی بدهید تا گرسنگی، ایمانشان را نرباید.
به خواهرم بگویید که در مرگم نگرید. و در روز دفنم، هدایای مرا بپوشد و آنگاه راهم را ادامه دهد؛ سلاح برگیرد و با سلاح ایمان، بنیان بی ایمانان را بکند. راه حق را ادامه دهید و با باطل بستیزید تا حق پیروز گردد. /بهرام امامی
******************
پدر و مادر عزیزم، به تمام افراد خانواده میگویم که انسانی باشید پاکدل و یکدل، زیرا که انسان بودن و از فقر و بیچارگی مردن هزار بار بهتر است از پستی و بی عاطفه بودن. /حسین عادلیان
******************
ای مادر عزیزم، من میدانم دلتان میخواست و همواره از من میخواستید که ازدواج کنم و در کنارتان بمانم. البته من هم به این امر بی میل نبودم، ولی ما که خود را مسلمان مینامیم چگونه میتوانیم زمانی که اسلام در جبههها به وجودمان احتیاج دارد سرمان را پایین انداخته و یک زدگی راحت و بیدغدغه را شروع کنیم و دلمان را بةک سری کمکهای جزئی خوش کنیم در حالی که این انقلاب برای گسترده شدن و حاکم کردن احکام خود و نجات مستضعفان احتیاج به فداکاریهای بزرگ دارد و در چنین زمانی است که میزان ایمان ما معلوم گردیده و عمل ما ارزش پیدا میکند. /سعید افشار هاشمخانی
******************
ای مادر و پدر گرامی، اگر شهید شدم، مرا تشییع جنازه نکنید که از روی هزاران شهیدی که بیهیچ تشییع جنازهای جانشان را در راه انقلاب فدا کردند شرمندهام. و به روی سنگ قبرم اسمم را ننویسید. میخواهم همچون دهها هزار شهید دیگر گمنام باقی بمانم. اگر خواستید فقط این جمله را بنویسید: «پر کاهی تقدیم به آستانة کبریایی الله». /غلامرضا صفا
******************
در نبود من شیرینی پخش کنید و شهادت مرا تبریک عرض کنید که انشاءالله من برای شما باقیاتالصالحات و ذخیرة الآخرة باشم و بتوانم شفیع شما در آن دنیا باشم انشاءالله تعالی. من از افرادی که امام خمینی را یاری نمیکنند بی زاری میجویم و آنها را دعوت به اصلاح و تهذیب نفس و متهذب شدن میکنم. /ابوالفضل نقاد
******************
پدر و مادرم، شما هم میدانید که سرنوشت همه ما رفتن است. ما همه از جانب خداوند آمدهایم و الزاماً به سوی او باز خواهیم گشت: انالله و انا الیه راجعون. امّا فرق است میان آن که خود اختیاری ندارد و اصولاً بازیچة دنیا قرار گرفته است، و اینک مسئله همین است. من رفتم امّا با شناخت کامل، با شناخت مسیری که بعد از پیامبر(ص) و امامان(ع) و قرآن کریم و امام امت، نایب بر حق امام زمان(عج) آن را بما شناساند. /فرامرز رمضانیزاده
******************
زندگی دنیا را دوست ندارم. و زنده ماندن فقط این ارزش را دارد که انسان خداوند را عبادت کند. و برای خدا بودن و کار برای خدا کردن خود عبادت است پس ارزش دنیا به عبادت رحمن و رحیم است. /هادی آشوری
******************
انسان از بدو تولد تا پایان عمرش سعی در این دارد تا بتواند زندگی جاودان و ابدی خود را بسازد. و یک پدر و یک مادر همیشه سعی میکنند تا فرزند خود را به جایی برسانند تا به معرج برسد. و من امیدوارم مادر من خوشحال باشد از اینکه توانسته است امانتدار خوبی باشد و مرا سالم تحویل خالق بی همتا بدهد. /رضا جعفری گرگانی
******************
مادرم، مادر خوبم که تو را بعد از خدا بیشتر از چشمانم دوست دارم. کوه باش و چون کوه استقامت کن! لحظهای از نام و یاد خدا غافل مباش و در این راه بکوش و هر چه بکوشی باز هم کم است. ای مادرم، قامتت را بلند گیر و ندای الله اکبر، خمینی رهبر و سخن شهیدان راه خدا را به مردم برسان که همان سخن آنان پیروی کردن از قرآن و خداست. /اکبر بیکمحمدلو
******************
اگر کشته شدم، مادرم، برایم اشک نریز، نه برای اینکه کشته شدم، نه! برای اینکه لایق اشکهایی که میریزی نیستم. /عبدالله(کیانوش) عقابی
******************
همه و همه میدانید که شهادت من و ما مسئلهای نیست که بتوان بر آن گریست، زیرا در مکتب ما شهادت یک سفر عاشقانه است که متعاقب آن، سعادت و رستگاری است. آیا سعادت و رستگاری دوست و عزیز شما غمانگیز است یا فرحبخش و شادی انگیز؟ پس اگر درست بیندیشید، برای ما جشن میگیرید، زیرا که ما سعادتمندترین انسانها خواهیم بود. /سیدحسین علوی
******************
تو، ای مادر، ای که رسالت زینب را بر دوش و پیام سرخ شهیدان را در سینه داری. مرا ببخش تا در پیچ و خم حوادث نلغزم. زیرا که تو باغبانی و من گل نورستهای که سر از خاک بیرون آوردهام و منتظرم تا باغبان دلسوز مرا بپرورد تا نمازهای نیمه شب فاطمة بزرگ را به من بیاموز تا چون زینب باشم و بتوانم پیام سرخ شهیدان را از کربلای زمان به نسلهای آینده برسانم. مادرجان، تو که با رنج انقلاب را تحمل کردهای و برای خدا و به خاطر تحقق قوانین نجات بخش قرآن، سینة خود را در مقابل حوادث قرار دادهای، مرا زیستنی فاطمهوار و زینب گونه بیاموز؛ زیرا که تو زینب زمانی، زیرا که بوی عطر شهیدان را شنیدهای و دقایق پرشکوه و عظمت تشییع جنازة هر شهید را با پوست و گوشت و ذرات وجودت لمس کرده ای. و من میخواهم که به من راه و رسمی را بیاموزی که نجات و رستگاری من در آن باشد، تو با نمازهای نیمه شبان و رعایت حجاب و اخلاق اسلامی در خانه و اجرای دقیق قوانین الهی، درس زندگی را برای من هجی کن که در قدم اول زندگیم میخواهم زینب باشم و اسلام را بگویم و از اسلام دم بزنم و به خدا برسم، زیرا که همه چیزم در آن است و همه هستیم آن است، و من جز این هیچ چیز را نمیخواهم و هیچ راهی را. / مجید محمدزاده
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » آیین 5 ( شنبه 87/8/25 :: ساعت 6:4 عصر )